کارت پستال های زیبا برای تبریک تولد
201 بازدید پنجشنبه 09 خرداد 1392 تبریک تولد,برای دیدن تمامی عکس های تولد روی ادامه مطلب کلیک کنید.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 224 | love77 |
دوست يابي | 3 | 315 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 421 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 297 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 322 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 314 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 397 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 347 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 297 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 302 | farzad |
برای دیدن تمامی عکس های تولد روی ادامه مطلب کلیک کنید.
هی تو!
گیرم که تمام شب را گریه کرده باشی ،
گیرم که جای خالی یک آغوش ،
تا خود ِ صبح دستش را دور گلویت فشرده باشد .
اشک هایت را با دست های خودت ،
با همین دستمال چرک تنهایی پاک کن ،
که همه ی رهگذران این خیابان شلوغ مثل تو تنهایند…!
خسته از باور کردن هر آنچه به خوردم داده اند .
دست عروسک خواهرم را میگیرم و به زیر تختم میروم و با او درد و دل میکنم .
گاهی از چشم های خود افتادن ، از هر سقوطی بدتر است .
چای سرد شده ات را بالا بگیر و به این عروسک اعتماد کن .
او بی زبان تر از این حرف هاست که تو را لو دهد !
از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم نازنینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار
تو با خنده نوشتی هم قفس خدانگهدار
خدایا
جای سوره ای به نام ” عشق ” در قرآنت خالیست ،
که اینگونه آغاز میگردد :
و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت .
خدایا
فاصله ها هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند بلکه دلتنگی را بیشتر میکند .
خدایا
چرا دل های پاک خطا نمی کنند ،
فقط سادگی می کنند و امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست .
خدایا
برای خرید عشق هر کس هر چه داشت گذاشت .
دیوانه هیچ نداشت و گریست
گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید
اما هیچ کس ندانست که بهای عشق اشک است !
در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می کردند.
زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می رود پسر من است .
مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی
و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می کرد اشاره کرد .
مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : سامی وقت رفتن است .
سامی که دلش نمی آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت :
بابا جان فقط ۵ دقیقه . باشه ؟
………………….
برای خواندن ادامه این داستان زیبا و آموزنده روی ادامه مطلب کلیک کنید.
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم
تمبر و پاکت هم هست
و یک عالمه حرف
کاش کسی جایی منتظرم بود…