در شبکه های اجتماعی هوادار ما باشید
صفحه اصلی تالار گفتمان آرشیو عضویت ورود نقشه سایت خوراک تماس با ما طراح قالب نیوخانه - راهنمای خرید مترجم قالب
بلوک راست
موضوعات
  • پیامک ها
  • تفریح و سرگرمی
  • تصاویر
  • داستان
  • کارت پستال
  • آهنگ پیشواز
  • عکس بازیگران زن ایرانی
  • موزیک
  • فول آلبوم خوانندها
  • فیلم و سریال ایرانی
  • کلیپ
  • مداحی
  • آرایش و زیبایی
  • نرم افزار و بازی
  • دکوراسیون خانه و آشپزخانه
  • آرشیو
    لینک های دوستان
    نظرسنجی
    نظر شما در مورد این سایت چیست؟

    بلوک راست
    فیکس
    بلوک وسط
    آخرین ارسالی های انجمن

    قیمت پادشاهی

    549 بازدید شنبه 23 آذر 1392 مطالب آموزنده,آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: ای بهلول

    مرا پندی ده. بهلول گفت: اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد

    تشنگی بر تو غلبه کند و می خواهی به هلاکت برسی

    چه می دهی تا تو را جرئه ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟ گفت

    برای خواندن این داستان زیبا به ادامه مطلب بروید

    محبت....

    128 بازدید شنبه 11 خرداد 1392 آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. 

    بین راه سرموضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. 

    یکی از آنها از سر خشم؛بر چهره دیگری سیلی زد.دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت: امروز… بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد. 

    آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. 

    تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد تا جایی که نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. 

    بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ یر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله راروی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟! 

    دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرابنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق مامیکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببر

    داستان دو مرد بیمار

    121 بازدید جمعه 10 خرداد 1392 آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم‌اتاقیش روی تخت بخوابد.
    آنها ساعت‌ها با یکدیگر صحبت می‌کردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‌زدند.

    هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می‌نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می‌دید برای هم ‌اتاقیش توصیف می‌کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن اوصاف دنیای بیرون ، روحی تازه می‌گرفت.

    گفته های مرد کنار پنجره چنین بود:این پنجره ، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت مرغابی‌ها و قوها در دریاچه شنا می‌کردند و کودکان با قایقهای تفریحی‌شان در آب سر گرم بودند. درختان کهن ، به منظره بیرون ، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می‌شد.

    همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‌کرد ، هم‌اتاقیش چشمانش را می‌بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‌کرد.

    روزها و هفته‌ها سپری شد.یک روز صبح ، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود ، جسم بی‌جان مرد کنار پنجره را دید که با آرامش از دنیا رفته بود . پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که مرد را از اتاق خارج کنند.

    مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند . پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.آن مرد به آرامی و با درد بسیار ، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد . بالاخره او می‌توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.در کمال تعجب ، او با یک دیوار مواجه شد.

    مرد ، پرستار را صدا زد و پرسید که چه چیزی هم‌اتاقیش را وادار می‌کرده چنین مناظر دل‌انگیزی را برای او توصیف کند !

    پرستار پاسخ داد: شاید او می‌خواسته به تو قوت قلب بدهد. چون آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی‌توانست دیوار را ببیند.

    داستان آموزنده : قانون بازگشت

    167 بازدید جمعه 10 خرداد 1392 آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت ، که به چوپان پیری برخورد.

    غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی  صحبت کردند .

    بعد صحبت به وجود خدا رسید .

    مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم می گویند که او قادر مطلق است و اکنون و گذشته و آینده را می شناسد…

    چوپان ناگهان و بی مقدمه زیر آواز زد و پژواک آوازش دره را آکند !

    بعد ناگهان آوازش را قطع کرد و شروع کرد به ناسزا گفتن به همه چیز و همه کسی !!!

    صدای فریادهای چوپان نیز در کوهها پیچید و به سوی آن دو بازگشت .

    سپس چوپان گفت : زندگی همین دره است ، آن کوهها ، آگاهی پروردگارند ؛ و آوای انسان ، سرنوشت او

    آزادیم آواز بخوانیم یا ناسزا بگوئیم ، اما هر کاری که می کنیم ، به درگاه او می رسد و به همان شکل به سوی ما باز می گردد .

    خداوند پژواک کردار ماست …


    هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید….

    152 بازدید پنجشنبه 09 خرداد 1392 آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می کردند.

    زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می رود پسر من است .

    مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی

    و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می کرد اشاره کرد .

    مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : سامی وقت رفتن است .

    سامی که دلش نمی آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت :

    بابا جان فقط ۵ دقیقه . باشه ؟

    ………………….

     

    برای خواندن ادامه این داستان زیبا و آموزنده روی ادامه مطلب کلیک کنید.

    داستان آموزنده عقاب

    127 بازدید پنجشنبه 09 خرداد 1392 آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت.

    عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آن ها بزرگ شد.

    در تمام زندگیش همان کارهایی را انجام داد که مرغها می کردند؛

    برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند

    و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می کرد

    ………….

     

    برای خواندن بقیه داستان آموزنده عقاب روی ادامه مطلب کلیک کنید.


    داستان آموزنده تحمل درد عشق

    143 بازدید چهارشنبه 08 خرداد 1392 آموزنده,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 0

    normal_kolbeyeshgh.ir-Love10863

    روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید
    که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است.
    شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد
    شاگرد لب به سخن گشود و از بیوفایی یار صحبت کرد
    و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده
    و پیشنهاد ازدواج دیگری را پذیرفته است !
    برای دیدن متن کامل به ادامه مطلب بروید

    بلوک وسط
    بلوک چپ
    ورود به سایت
    عضویت سریع
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آمارگیر
      آمار مطالب
      کل مطالب : 3102
      کل نظرات : 116
      آمار کاربران
      افراد آنلاين : 6
      تعداد اعضا : 671
      آمار بازديد
      بازديد امروز : 100
      بازديد ديروز : 433
      بازديد کننده امروز : 88
      بازديد کننده ديروز : 301
      گوگل امروز : 5
      گوگل ديروز: 7
      بازديد هفته : 533
      بازديد ماه : 2,000
      بازديد سال : 47,689
      بازديد کلي : 2,908,645
      اطلاعات شما
      آي پي : 18.191.88.249
      مرورگر : Safari 5.1
      سيستم عامل :
    بلوک چپ
    فیکس
    مطالب جدید
    • خرید و قیمت جاکفشی دیواری و ایستاده
    • مدل بلوز و سارافون زنانه تابستان 2015
    • عکسهای مدل لباس کره ای 2015
    • عکسهای عاشقانه فانتزی 2015
    • مدل عینک آفتابی زنانه 2015
    • فال روز جمعه 12 تیرماه 1394
    • ۳ سوالی که در اولین جلسه آشنایی حتماً باید بپرسید
    • همه چیز درباره خود ارضایی در زنان
    • مدل لباس مجلسی زنانه 2015
    • گاهی بهتر است زنان برای رابطه جنسی پیشقدم شوند
    • مدل صندل های شیک تابستان 94
    • فال روز سه شنبه 9 تیرماه 1394
    • مدل های شیک لباس زنانه 2015
    • آموزش آرایش بنفش چشم
    • نکاتی مفید درباره مسائل جنسی
    • فال روز شنبه 6 تیرماه 1394
    • جدیدترین مدل مو های کوتاه 2015
    • موانعی برای عشق ما
    • مدل پیراهن دختر بچه ها تابستان 94
    • مدل مانتوهای شیک تابستانه 2015
    مطالب پربازدید
    • عکسهای کیک تولد جدید 92
    • تصاویر زیبای کیک سالگرد ازدواج 2013
    • عکس های متحرک واقعی
    • عکس های گل رز متحرک
    • عکس های عاشقانه جدید از دختران فانتزی
    • عکس های عاشقانه احساسی دو نفره
    • عکس های عاشقانه فانتزی دختر و پسر 2013
    • عکس های عاشقانه فانتزی دختر و پسر
    • تصاویر کیک تولد جدید 2013
    • تصاویر متحرک عاشقانه واقعی
    • عکسهای عاشقانه کارتونی دختر تنها
    • تصاویر متحرک عاشقانه واقعی
    • عکسهای خاص عاشقانه تو ماشین
    • مدل مانتو کره ای 2013
    • عکسهای عاشقانه دختر تنها
    • عکسهای زیبای عاشقانه گل رز
    • تصاویر کیک تولد 1392
    • مدل لباس کره ای دخترانه جدید
    • عکس عاشقانه دختر و پسر
    • عکسهای فانتزی عاشقانه از دختر و پسر
    مطالب تصادفی
    • تنها بودن
    • جمله
    • رازهایی برای داشتن پوستی بی نظیر
    • فال روزانه شنبه 29 شهریور 1393
    • رمان ایرانی و عاشقانه در نهایت … عشق
    • دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای رامین بیباک به نام حس تلخ
    • اس ام اس ولادت امام زمان (عج)
    • گاهی احساس می کنم از دستم خسته است........
    • دانلود آهنگ جدید سامان جلیلی به نام خنده های تو
    • دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبای سامان جلیلی به نام دوست دارم
    • بهترین روش اصلاح ابرو وآموزش صحیح اصلاح ابرو
    • مدل جدید گوشواره های 2014
    • راهکارهایی برای زیبایی بیشتر لب ها
    • کارت پستال های زیبا برای تبریک تولد
    • برای عشق
    • یادم تو روفراموش...
    • عشق من
    • این روزها من
    • می دونی اوج دلتنگی چه وقتیه ؟.............
    • خدایا به داده هایت شکر ….