یک عشق….
152 بازدید جمعه 10 خرداد 1392 شعر های عاشقانه,یک عشق عروج است و رسیدن به کمال ،
یک عشق غوغای درون است و تمنای وصال ،
یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم ،
یک عشق خیال است و خیال است و خیال….
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 224 | love77 |
دوست يابي | 3 | 316 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 421 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 298 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 322 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 314 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 397 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 347 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 297 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 302 | farzad |
یک عشق عروج است و رسیدن به کمال ،
یک عشق غوغای درون است و تمنای وصال ،
یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم ،
یک عشق خیال است و خیال است و خیال….
همان گونه که بچه ها با چشم های گریان , اسباب بازی های شکسته ی خود را برای تعمیر و بازسازی نزد ما می آورند , من نیز رویاهای شکسته ام را پیش خدا بردم چرا که او دوست من بود , اما به جای اینکه او را با صلح و آرامش , تنها بگذارم تا کارش را انجام دهد در اطراف او پرسه زدم و کوشیدم با راه و روش خودم , او را کمک کنم .
سرانجام کوشیدم آنها را پس بگیرم و گریان گفتم چگونه می توانی تا این حد آهسته پیش بروی ؟
او گفت :
(( فرزندم ! چه کار میتوانم بکنم , تو هرگز اجازه نمی دهی که کارها در مسیر خیر و صلاح تو پیش برود.))
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
…………………..
برای خواندن بقیه ی این داستان کوتاه عاشقانه و زیبا روی ادامه مطلب کلیک کنید.
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
ای بهترین بهانه برای دلتنگی هایم آیا روز تولد دوستی هایمان را به یاد داری؟
همان روزی که همچون پیچکی به دیوار های کاهگلی قلبم پیچیدی….
من تمام لحظه های با تو بودن را به یاد سپرده ام…
ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﺍﺕ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ؛
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﮐﻪ ﺑﯽﺭﯾﺎ ﻧﺜﺎﺭ ﻫﺮ ﺍﺣﻤﻘﯽ ﮐﺮﺩﯼ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽﺍﺕ,ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺗﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﻮﯾﺖ ﮐﻪ ﺑﯽﺧﯿﺎﻝ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﮏﺁﻟﻮﺩﻩﯼ ﺍﺣﻤﻖﻫﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺮﯼ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﯾﺨﺘﻪﺍﻧﺪ
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺭﻭﺣﺖ،ﺟﺴﻤﺖ…..
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺗﻮ ﻭ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﺖ،ﻋﺸﻘﺖ،ﻫﻤﺴﺮﺕ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﺗﻮ ﻧﺘﺮﺱ ﻭ ﺯﻥ ﺑﻤﺎﻥ
ﺍﺣﻤﻖﻫﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﻧﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻬﻤﺖ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺘﺮﺳﯽ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ
ﺯﻥِ ﻣﺮﺩﻧﻤﺎ ﻣﯽﺷﻮﯼ !
کنارم هستی و اما ، دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت میدونی عادت نیست ، فقط دوست داشتنه محضه
کنارم هستی و بازم ، بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده ، میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی ، که از تنهایی میمیرم
از این جا تا دم در هم بری ، دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم ، تو فکر بودن با هم
محال پیش من باشی ، برم سرگرم کاری شم
میدونم که یه وقتایی ، دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست ، بگم خیلی دوست دارم
تو هم مثل منی انگار ، از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو میخوای ، یه جورایی خود آزاری…
می آیی،عاشق می کنـــــــــی, محو می شـــــوی
تا فراموشت می کنم
دوباره می آیـــــی, تازه می کنی خاطــــرات را و محو می شوی
به راستی که ســـــــــراب از تو با ثبات تر است
به همه عشق بورز ، به تعداد کمی اعتماد کن ، وبه هیچکس بدی نکن.
(شکسپیر)
فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست،
دوست داشتن امری لحظه ایی است،
اما داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است