همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن
.
.
.
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست
.
.
.
واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را
گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند
.
.
.
من و یاد تو و یک سینه تنگ
شبی تار و سهتاری خسته آهنگ
کمی با چشمهایم مهربان باش
مزن ای دوست بر آیینهات سنگ
.
.
.
خوش به حال آنکه قلبش مال توست
حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی
آرزوهایش همه آمال توست
.
.
.
.
.
رفتـن کسـی کـه لایـق نیسـت
نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه
.
.
.
.
گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما
سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم
دل من عاطفه را می فهمد
با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم
.
.
.
.
.
بجز دستت ندارم یار دیگر
بجز آیینه بازی کار دیگر
چو بستی چشم را آیینه بشکست
نگاهم کن فقط یک بار دیگر
.
.
.
.
.
خنده های تـــو
آرزوهـــای مـن انـد
بخــند تا برآورده شوند
.
.
.
.
.
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت
باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی
.
.
.
.
.
اگر چه عاشقی پر شور بودیم
به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی میسرودیم
من و تو وصلهای ناجور بودیم
.
.
.
.
.
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
.
.
.
.
.
آب و هوای دلم آنقدر بارانیست
که رخت های دلتنگی ام را
مجالی برای خشک شدن نیست
اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است
.
.
.
.
.
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی
لطفــا قـدم هـایـت را تنـدتـر بـردار
دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه
.
.
.
.
.
مبادا مثل برگی زرد باشیم
رفیق مردم بی درد باشیم
مزن بر عاشقان از پشت خنجر
بیا ای دل همیشه مرد باشیم
.
.
.
.
.
شب در خم گیسوی تو عابر میشد
با هر نفست بهار ظاهر میشد
ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم
با دیدن چشمان تو عاشق میشد
.
.
.
.
.
من و باران، من و دریا، من و تو
من و شب بو، من و فردا، من و تو
دوباره عاشقی را میسراییم
من و مجنون، من و لیلا، من و تو
.
.
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را
گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند
.
.
.
.
.
دلم باغی پر از ریحان و گل بود
به روی رود عشقت مثل پل بود
نگاهم کردی و ویران شد این دل
مگر چشم تو از قوم مغول بود؟
.
.
.
.
.
همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن
.
.
.
.
.
به باغم یاسمن بودی چه میشد؟
عروس این چمن بودی چه میشد؟
چرا چون باد رفتی از کنارم؟
همیشه مال من بودی چه میشد ؟
.
.
.
.
.
رها کردی چرا دست دلم را؟
به خاک و خون کشیدی حاصلم را
مرا تو میکشی صدبار در روز
ولی من دوست دارم قاتلم را
.
.
.
.
.
سراسر خواب من کابوس، کابوس
ندارم در شبم فانوس، فانوس
به دل آمد بگویم من تو را دوست
ولی لب وا نشد، افسوس، افسوس
.
.
.
.
.
تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم
شاید به جرم عشق ما متهم باشیم
باز در حضور تو آشفته خویشم
در سفره عشقت درویش درویشم
.
.
.
.
.
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست
.
.
.
.
.
واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم
.
.
.
.
.
دلم غرق تماشا بود، رفتی
میان اشک و آه و دود رفتی
کنار حسرتی دیرینه ماندم
بهار من، گل من، زود رفتی
من و یاد تو و یک سینه تنگ
شبی تار و سهتاری خسته آهنگ
کمی با چشمهایم مهربان باش
مزن ای دوست بر آیینهات سنگ
.
.
.
.
.
خوش به حال آنکه قلبش مال توست
حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی
آرزوهایش همه آمال توست
.
.
.
.
.
رفتـن کسـی کـه لایـق نیسـت
نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه
.
.
.
.
گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما
سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم
دل من عاطفه را می فهمد
با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم
.
.
.
.
.
بجز دستت ندارم یار دیگر
بجز آیینه بازی کار دیگر
چو بستی چشم را آیینه بشکست
نگاهم کن فقط یک بار دیگر
.
.
.
.
.
خنده های تـــو
آرزوهـــای مـن انـد
بخــند تا برآورده شوند
.
.
.
.
.
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت
باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی
.
.
.
.
.
اگر چه عاشقی پر شور بودیم
به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی میسرودیم
من و تو وصلهای ناجور بودیم
.
.
.
.
.
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
.
.
.
.
.
آب و هوای دلم آنقدر بارانیست
که رخت های دلتنگی ام را
مجالی برای خشک شدن نیست
اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است
.
.
.
.
.
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی
لطفــا قـدم هـایـت را تنـدتـر بـردار
دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه
.
.
.
.
.
مبادا مثل برگی زرد باشیم
رفیق مردم بی درد باشیم
مزن بر عاشقان از پشت خنجر
بیا ای دل همیشه مرد باشیم
.
.
.
.
.
شب در خم گیسوی تو عابر میشد
با هر نفست بهار ظاهر میشد
ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم
با دیدن چشمان تو عاشق میشد
.
.
.
.
.
من و باران، من و دریا، من و تو
من و شب بو، من و فردا، من و تو
دوباره عاشقی را میسراییم
من و مجنون، من و لیلا، من و تو
.
.
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را
گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند
.
.
.
.
.
دلم باغی پر از ریحان و گل بود
به روی رود عشقت مثل پل بود
نگاهم کردی و ویران شد این دل
مگر چشم تو از قوم مغول بود؟
.
.
.
.
.
همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن
.
.
.
.
.
به باغم یاسمن بودی چه میشد؟
عروس این چمن بودی چه میشد؟
چرا چون باد رفتی از کنارم؟
همیشه مال من بودی چه میشد ؟
.
.
.
.
.
رها کردی چرا دست دلم را؟
به خاک و خون کشیدی حاصلم را
مرا تو میکشی صدبار در روز
ولی من دوست دارم قاتلم را
.
.
.
.
.
سراسر خواب من کابوس، کابوس
ندارم در شبم فانوس، فانوس
به دل آمد بگویم من تو را دوست
ولی لب وا نشد، افسوس، افسوس
.
.
.
.
.
تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم
شاید به جرم عشق ما متهم باشیم
باز در حضور تو آشفته خویشم
در سفره عشقت درویش درویشم
.
.
.
.
.
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست
.
.
.
.
.
واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم
.
.
.
.
.
دلم غرق تماشا بود، رفتی
میان اشک و آه و دود رفتی
کنار حسرتی دیرینه ماندم
بهار من، گل من، زود رفتی