هزار بار آمدم
350 بازدید یکشنبه 24 شهریور 1392 جملات عاشقانه,هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما…
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه…
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 224 | love77 |
دوست يابي | 3 | 317 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 422 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 298 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 322 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 314 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 397 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 347 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 297 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 302 | farzad |
هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما…
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه…
بهم میگفت با دنیا عوضم نمیکنه !
راست میگفت با دنیا نه ،
با یکی دیگه عوضم کرد !
انـــگــشــتــانــت را هـــر جـــای نـقشــه خـــواســـتی بــگــذار
فـــــــرقــــی نـــمــی کـــنـــد
تــــنــــهایـــی مــــن عـــمیـــق تـــریـــن جــــای جــــهـــان اســـت
و انــــگشـــتـــــان تـــــــو
هــیــچ وقــــت ، عــــمـــق آن را لـــمـــس نـــخــواهـــد کـــــرد..
نگذار هركسي از راه رسيد با
ساز دلت تمرين نوازندگي كند... !
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
خدایا!
دستانی را در دستانم قرار بده
که پاهایش با دیگری پیش نرود...
جاگذاشته ام دلی
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام “زندگی ام
نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه
نه چمـــدان…
عـــاشقت شدم…
از کجا می فهمیدم مســـافری؟؟؟
تو که نمی آیی…
تاج و تختی…
برای خودش به هم میزند….
دل تنگـــــــــــی…!!!
کاش میدانستی
لحظه هایم
بی تو تنهاست....
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،
در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،
همیشه دلتنگ توام ...
صبرت که تمام شد نرو.....
منتظر بمان
شاید
قشنگ ترین احساس از آن لحظه باشد
لبخند ِ تو
معجزه ی شیرینی است
كه رؤیای بهشت را
در دل ِ آدم
زنده می كند...
تنها بودن قدرت می خواهد ،
و این قدرت را کسی به من داد ،
که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم ..!!
فقط رفت
بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت
بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت …
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت :
راحت شدم .
آرامشی ملیح در گوشه چشمانم..
مانند بارانی بروی شیروانی..
اما…
ناودان ندارد..!!
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند.
برای دیدن عکسها و متن داستان به ادامه مطلب بروید