خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است
188 بازدید چهارشنبه 08 خرداد 1392 جملات عاشقانه,خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است،
کارم از گریه گذشته به آن می خندم.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 224 | love77 |
دوست يابي | 3 | 317 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 423 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 298 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 322 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 314 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 397 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 347 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 297 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 302 | farzad |
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است،
کارم از گریه گذشته به آن می خندم.
روی قابی نوشته بود=شکسته است مواظب باشید
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است راحت باشید
درد دلت را به هیچ کس نگو
چون یاد میگیرند دلت ر
ا از کجا به درد آورند
پارسال با او زیر بارون راه میرفتم...
امسال راه رفتن او را با دیگری زیر بارون
اشکهایم را درآورد...
شاید باران پارسال اشکهای فرد دیگری بود
هی روزگار من به درک
خودت خسته نشدی از دیدن
تصویر تکراری درد کشیدن من؟
قشنگی فاصله در این است که
گاهی بیادمان می اندازد
کسی هست تا دلتنگش شویم
یادداشت های سوخته ام را
به همراه تمام ناگفته هایم…
در بطری نهاده …و به دست امواج دریا سپردم…
سالها گذشت و من…در انتظار اینکه پیغامی از تو نرسید…
مآیوسانه از امواج دریا دل بریدم…
اما حیف..
بعد مرگ تو فهمیدم…تقصیر تو نبود
گناه از دریا نیز نبود…تقصیر من بود…
در بطری باز مانده بود…
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم
نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم.
میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم ،
میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم.
مرا در حسرت عشقت نگذار ، بگذار تا زنده ام تو را حس کنم ،
تو را در آغوش بگیرم و نوازش کنم.
میترسم بمیرم و نتوانم لبهایت را ببوسم ، نمیخواهم در حسرت طعم شیرین لبهایت بسوزم.
دنیا بی وفاست ، می ترسم این دنیای بی وفا مرا از تو بگیرد، میترسم همین روزها قلبم آرام بمیرد.
بگذار در این دو روز دنیا به اندازه ی یک دنیا نگاهت کنم ، بگذار به اندازه ی یک عمر تو را در آغوش بگیرم و با تو درد دل کنم.
میترسم همین لحظه ، همین فردا ، همین روزها لحظه ی مرگم فرا رسد.
یک مرگ پر از حسرت ، یک مرگ پر از آرزو و امید.
تنها حسرت و آرزوی من در آن لحظه تویی و حضورت در کنارم است.
تنها حسرت من در آن لحظه نگاه به چشمهای زیباست است.
در این دو روز دنیا بیا در کنارم ، از عشق بگو برایم ، گرچه سیر نمیشوم از لحظه های با تو بودن، اما هیچگاه نمیمانم در حسرت عشقت.
كـه اگـه بـرای عشــقـت كــــوهــم
بكنـــی
بــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت
نمـی ذارن!!؟
مــی ذارن بــه پــای كـنــــــه
بــودنـت....!!!؟
خورشید بتابد یا نتابد،
ماه باشد یا نباشد،
شب و روز من یکی شده ،
فرقی ندارد برایم ،
همه چیز برایم رویا شده ،
عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا وآرزو کاری ندارم ،
حقیقت این است که
دوستت دارم!
به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است ،
بی تو دنیای من ای دوست پر از “تنهایی” است،
درد غریبیست “تنهایی” و بی کسی
امان از دلی که دلبر ندارد
من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....
می خواهم با تو سخن بگویم....
می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم...
می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...
شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...
و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...
کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...
اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...
حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...
پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...
جملات احساسی و عاشقانه بیشتر در ادامه مطلب....
نترس…
اگر هم بخواهم از این دیوانه تر نمی شوم
گفته بودم بی تو سخت می گذرد بی انصاف
حرفم را پس میگیرم…
بی تو انگار اصلا نمی گذرد!…
به انتهای بودن رسیده ام...
اما...
اشک نمیریزم...
پنهان شده ام ...
پشت لبخندی که درد میکند...
بعضــــــي ها گـــريه نمي کنند
اما …تنهایی یعنی همیشه سر به سر شیشه میگذارم
و اشکهایم جاری میشوند بر سینه ی پنجره
حواست نبود ، که آمدم ...
حواست نبود ، که ماندم.....
حواسم نبود ، که با من نیامدی ...
حواسم نبود ، که پیشم نماندی....
...حواسمان نیست که داریم تبدیل به خاطره میشویم ....
چرا هیچ کس حواسش به ما نیست
چند تا دوسم داري ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید
چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم. ولی وقتی
تو پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم یکی !!!
میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین
عددیه که میشناسم ... دقت کردی
که قشنگترین و عزیز ترین چیزای
دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه
... خورشید یکیه ... زمین یکیه
... خدا یکیه ... مادر یکیه
پدر یکیه تو هم یکی
هستی ...
وسعت عشق من به تو هم یکیه ... پس اینو بدون از الان و تا همیشه یکی دوستت دارم
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپهای گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیشبینیاش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پینهای چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
فردا دیگر برای قدم زدن نمیآیم.
تنها برو!
سربرگرداندم و غریبه ای آشنا را دیدم.
از دور صدایم می کرد وبه های های گریه هایم می خندید.
او ازمن دل کنده ورفته بود.
اما هنوز در خاطرات من حضور داشت و من با خاطرات تلخ وشیرین در فکرم با اوزندگی می کردم.
فکر وزندگی رویایی...................................آری از تمام محبت ها.........آه..........
که همه اش رویایی بیش نبود.
اورفته بود ومن نیز باید باور می کردم ،باور رفتنش را.
او رفته بود ومرا تنها گذاشته بود.
تنها درکنار ساحل ناآرام به رؤیاهای دروغین می اندیشیدم.
دریاهم ناآرام بود، مثل من،گویی دنیا داشت جان اورا می گرفت ودریا جان می داد.
او هم از تمام زندگی خسته بود.حرف های دروغین،زندگی دروغین
ودرآخر......................................رؤیاهای دروغین ناتمام
برای تو ...
برای چشمهایت !
برای من ...
برای دردهایم !
برای ما ...
برای این همه تنهایی ...
ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند !!