قصه عشق
137 بازدید دوشنبه 13 خرداد 1392 جملات عاشقانه,
تمام هوارا بو خواهم کشید
چشم میدوزم...
زل میزنم.....
انگشتم را بر لبان زمین می گذارم هیس...
می خواهم رد نفس هایش بگوش برسد!
اما.....!گوشم درد میگیرد از این همه بی صدایی
دلتنگی هایم را مچاله میکنم و پرت میکنم سمت آسمان
دلواپس تو میشوم که کجای قصه مان سکوت کرده ایی
که تو را نمیشونم...........