در شبکه های اجتماعی هوادار ما باشید
صفحه اصلی تالار گفتمان آرشیو عضویت ورود نقشه سایت خوراک تماس با ما طراح قالب نیوخانه - راهنمای خرید مترجم قالب
بلوک راست
موضوعات
  • پیامک ها
  • تفریح و سرگرمی
  • تصاویر
  • داستان
  • کارت پستال
  • آهنگ پیشواز
  • عکس بازیگران زن ایرانی
  • موزیک
  • فول آلبوم خوانندها
  • فیلم و سریال ایرانی
  • کلیپ
  • مداحی
  • آرایش و زیبایی
  • نرم افزار و بازی
  • دکوراسیون خانه و آشپزخانه
  • آرشیو
    لینک های دوستان
    نظرسنجی
    نظر شما در مورد این سایت چیست؟

    بلوک راست
    فیکس
    بلوک وسط
    آخرین ارسالی های انجمن

    داستان عاشقانه اثبات عشق

    309 بازدید جمعه 15 فروردین 1393 داستان,عاشقانه,
    لایک: نتیجــــه : 0 امتیــــاز توســـط 0 نفـــر ، مجمـــوع امتیــــاز : 3

    داستان عاشقانه اثبات عشق

    داستان عاشقانه

    پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

     

    سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

     

    وضوح حس می کردیم…

     

    می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

     

    ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه

     

    زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…

     

    هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…

     

    تا اینکه یه روز

     

    علی نشست رو به رومو

     

    گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که

     

    دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر

     

    تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

     

    راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…

     

    گفتم:تو چی؟گفت:من؟

     

    .

     

    گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟

     

    برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب ندادو

     

    گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…

     

    با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

     

    هنوزم منو دوس داره…

     

    گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه…

     

    گفت:موافقم…فردا می ریم…

     

    و رفتیم…نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید…اگه واقعا عیب از من

     

    بود چی؟…سر

     

    خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

     

    فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…

     

    طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه…هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم…بهمون

     

    گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…

     

    یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید…اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

     

    هردومون دید…با

     

    این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

     

    که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…

     

    بالاخره اون روز رسید…علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

     

    می گرفتم…دستام مث بید می لرزید…داخل ازمایشگاه شدم…

     

    علی که اومد خسته بود…اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟

     

    که منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش از

     

    ناراحتی بود…یا از

     

    خوشحالی…روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

     

    شد…تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود…بهش

     

    گفتم:علی…تو

     

    چته؟چرا این جوری می کنی…؟

     

    اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟…من

     

    نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم…

     

    دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

     

    دوس داری…گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟

     

    گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم…الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…

     

    نخواستم بحثو ادامه بدم…پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم…و

     

    اتاقو انتخاب کردم…

     

    من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم…تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

     

    طلاقت بدم…یا زن بگیرم…نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراین از فردا تو واسه

     

    خودت…منم واسه خودم…

     

    دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

     

    کرده بودم…حالا به همه چی پا زده…

     

    دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم…برگه جواب ازمایش هنوز توی

     

    جیب مانتوام بود…

     

    درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم…احضاریه

     

    رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…

     

    توی نامه نوشت بودم:

     

    علی جان…سلام…

     

    امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی…چون اگه این کارو نکنی خودم

     

    ازت جدا می شم…

     

    می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

     

    شه جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…باور کن اون قدر

     

    برام بی اهمیت بود که حاضر

     

    بودم برگه رو همون جاپاره کنم…

     

    اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…

     

    توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز

     

    منبع:http://3ali3.com

    برچسب ها :


    پست های مرتبط :


    ارسال نظر
    کد امنیتی رفرش

    بلوک وسط
    بلوک چپ
    ورود به سایت
    عضویت سریع
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آمارگیر
      آمار مطالب
      کل مطالب : 3102
      کل نظرات : 116
      آمار کاربران
      افراد آنلاين : 4
      تعداد اعضا : 671
      آمار بازديد
      بازديد امروز : 1,403
      بازديد ديروز : 277
      بازديد کننده امروز : 87
      بازديد کننده ديروز : 143
      گوگل امروز : 0
      گوگل ديروز: 0
      بازديد هفته : 3,540
      بازديد ماه : 7,099
      بازديد سال : 52,788
      بازديد کلي : 2,913,744
      اطلاعات شما
      آي پي : 3.145.66.67
      مرورگر : Safari 5.1
      سيستم عامل :
    بلوک چپ
    فیکس
    مطالب جدید
    • خرید و قیمت جاکفشی دیواری و ایستاده
    • مدل بلوز و سارافون زنانه تابستان 2015
    • عکسهای مدل لباس کره ای 2015
    • عکسهای عاشقانه فانتزی 2015
    • مدل عینک آفتابی زنانه 2015
    • فال روز جمعه 12 تیرماه 1394
    • ۳ سوالی که در اولین جلسه آشنایی حتماً باید بپرسید
    • همه چیز درباره خود ارضایی در زنان
    • مدل لباس مجلسی زنانه 2015
    • گاهی بهتر است زنان برای رابطه جنسی پیشقدم شوند
    • مدل صندل های شیک تابستان 94
    • فال روز سه شنبه 9 تیرماه 1394
    • مدل های شیک لباس زنانه 2015
    • آموزش آرایش بنفش چشم
    • نکاتی مفید درباره مسائل جنسی
    • فال روز شنبه 6 تیرماه 1394
    • جدیدترین مدل مو های کوتاه 2015
    • موانعی برای عشق ما
    • مدل پیراهن دختر بچه ها تابستان 94
    • مدل مانتوهای شیک تابستانه 2015
    مطالب پربازدید
    • عکسهای کیک تولد جدید 92
    • تصاویر زیبای کیک سالگرد ازدواج 2013
    • عکس های متحرک واقعی
    • عکس های گل رز متحرک
    • عکس های عاشقانه جدید از دختران فانتزی
    • عکس های عاشقانه احساسی دو نفره
    • عکس های عاشقانه فانتزی دختر و پسر 2013
    • عکس های عاشقانه فانتزی دختر و پسر
    • تصاویر کیک تولد جدید 2013
    • تصاویر متحرک عاشقانه واقعی
    • عکسهای عاشقانه کارتونی دختر تنها
    • تصاویر متحرک عاشقانه واقعی
    • عکسهای خاص عاشقانه تو ماشین
    • مدل مانتو کره ای 2013
    • عکسهای عاشقانه دختر تنها
    • عکسهای زیبای عاشقانه گل رز
    • تصاویر کیک تولد 1392
    • مدل لباس کره ای دخترانه جدید
    • عکس عاشقانه دختر و پسر
    • عکسهای فانتزی عاشقانه از دختر و پسر
    مطالب تصادفی
    • باد
    • اس ام اس ماه محرم 93
    • فقط يه لحظه
    • خرید اینترنتی تیشرت علمدار کربلا
    • تصاویر متحرک عاشقانه قلب
    • چگونه فراموشت کنم
    • فال روزانه یکشنبه 02 شهریور 1393
    • اجازه نده حقت را بخورند !!!
    • با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم
    • لبخند عاشقانه
    • 5 باور غلط و شایع درباره مراقبت از مو
    • متن عاشقانه جدید
    • دکلمه زیبا و عاشقانه دل نوشته ها از پرویز پرستویی
    • دمش گرم
    • آيا رابطه جنسي حين قاعدگي به سلامتي ما آسيب ميزند؟
    • اس ام اس جوک جدید و خنده دار مهر 93
    • 11 فایده طبی از فواید رابطه جنسی زناشویی
    • باور‌های غلط درباره ارگاسم جنسی زنان
    • اس ام اس غمگین و دلشکسته تیر 92