گفته ها را نمی توان پس گرفت
145 بازدید یکشنبه 26 خرداد 1392 مطالب آموزنده,همیشه یادمان باشد که
نگفته ها را می توان گفت
ولی گفته ها را نمی توان پس گرفت !!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 229 | love77 |
![]() |
3 | 321 | paniiiz |
![]() |
2 | 429 | golemaryam |
![]() |
1 | 303 | farzad |
![]() |
0 | 326 | love77 |
![]() |
0 | 320 | roya72 |
![]() |
0 | 406 | farzad |
![]() |
0 | 352 | farzad |
![]() |
0 | 302 | farzad |
![]() |
0 | 308 | farzad |
همیشه یادمان باشد که
نگفته ها را می توان گفت
ولی گفته ها را نمی توان پس گرفت !!
بر روی سنگفرشهای خیابان که قدم می زنم
همیشه با خود می اندیشم
شاید این آخرین گامی باشد که برمی دارم.
مهربان ، آهسته و سبک گام برمی دارم
تا کوچه از من به نیکی یاد کند.
وقتـــــی مـــی خـــواهــــی بنــــویـســــی
” زندگــــــــی “
نیــم نگاهـــی به انتــــهای خـــط داشتــــه بـاش که کـــج نـروی !
حالا که خواب رفته دلم
حالا که خواب رفته دلم بی صدا برو
آرام رد شو از من و بی اعتنا برو
اینبار حرفهای دل من نگفتنی ست
اینبار را نپرس چرا و کجا ؟ برو
از نو تمام خاطره ها را مرور کن
اصلا نیا به قلب من از ابتدا ، برو
اصلا خیال کن که دلت جای دیگریست
اصلا خیال کن که ندیدی مرا برو
بعد از تو هیچ کس به دلم سر نمی زند
در را ببند پشت سرت ، بی صدا برو
دوستت دارم قسم به اشک چشمات دوستت دارم قسم به تار موهات
دوستت دارم قسم به اون نگاهت دوستت دارم قسم به چشم پاکت
دوستت دارم قسم به قلب خسته ات دوستت دارم قسم به لبای بيستت
دوستت دارم قسم به صافی آيينه دوستت دارم قسم به دل بی کينه
دوستت دارم قسم به گل و گلدون دوستت دارم قسم به ليلی و مجنون
برای خواندن بقیه این شعر عاشقانه زیبا به ادامه مطلب بروید
برای عشق گریه كن ولی به كسی نگو.
برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.
برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشكن .
برای عشق جون خودتو بده ولی جون كسی رو نگیر
برای عشق وصال كن ولی فرار نكن
برای عشق بمیر ولی كسی رو نكش .
برای عشق زندگی كن ولی عاشقونه زندگی كن
بذاز خيال كنم هنوز ترانه هامو مي شنوي
هنوز هوامو داري و هنوز صدامو مي شنوي
بذار خيال كنم هنوز يه لحظه از نيازتم
اگه تموم قصه مون هنوز ترانه سازتم
برای خواندن بقیه شعر عاشقانه به ادامه مطلب بروید
دلم بهانه ات را می گیرد
چقدر امشب حس می کنم نبود تو را
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :
هان مرا صدا کردی؟
دلم تنگ است…
صدایم کن !
کـآش میـدآنـِـستـــے
دُنـیـآےِ مـَن دَر لَـبـخـَنـدهـآےِ تُـــــ♥ـــــو
لَــمس کَــردَن اِحسـآسَـت
گِرِفـتـَن دَستـآنَـت خُلـآصـِـﮧ میشَـوَد
بــِﮧ هـَمیـن سـآدِگــے...
بَـرآےِ تَـمـآمِ لَـحظـِـﮧ هـآےِ بـآ مـَــن نَـبودَنَت
دِلـتَـنگــے میکُـنَـم !!
هرچه کردم نشدم از تو جدا، بدتر شد
گفته بودم بزنم قید تو را، بدتر شد
مثلا خواستم این بار موقر باشم
و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست، که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
گفته بودی نزنم حرف دلم را به کسی
زده ام حرف دلم را به خدا، بدتر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را، بدتر شد ...
دلـــــــم بـــــــــــــــــــــــــــــرای تــــــــو
بـیـشــــــتـر از خــــــودم می ســـــــوزد !
فـــــــکـر مــــــــــــــــــــــــــی کـنـــــــی
کـســـــــی بـه انـــــــــــــدازه ی مـــــــن
دوســـــــتـت خـــــــــــــــواهـد داشــــــت ؟!
ایـטּ روزهآ هـم خوش حآلـم هم غمگیـטּ . . . !
نمـﮯ فهمم . . .
خودم هم حآلـم رآ نمـﮯ فهمم . . .
گآهــﮯ قنـد در בلـم آبــــ مـﮯ شود و روحم بہ آسماטּ هآ پـر مـﮯ کشـد . . .
گآهــﮯ تنهآ בلـم اتآقـﮯ میخوآهـد تآریـڪـ و سوتــــ و ڪور . . .
ڪه بنشینم گوشہ ڪنـآرش و ثآنـیہ بہ ثآنـیہ ام رآ هم آغـوش غـم شوم . . .
نمیـدآنم . . .
تنهآ چیز ﮮ ڪه میـدآنم ایـטּ استــــ ڪه ایـטּ روزهآ בلـم بــچہ مـﮯ شود
مـﮯ میخنـدد دمـﮯمیگریـد و پآ بہ زمیـטּ مـﮯ ڪوبـد ،
دمـﮯ بهآنہ هآﮮ ڪودڪآنہ میگیـرد . . . !
{בل ڪوچـڪـ مـטּ} آرام بآش . . . خودم هوآیتــــ را دآرم...
دلم برات تنگ شده بی معرفت
تو نیستی گریه شده یه عادت
دلم برات تنگ شده خیلی زیاد
دلم به جز تو هیچ کس نمیخواد
بی معـــــــــــــــــــــــــــرفت
اینقده گریه کردم ای شبا رو
قسم دادم خدا رو به خدا رو
چه غصه ها که از غم تو خوردم
عطر تورو خونه به خونه بردم
من به تو دل دادم دل سپردم
نبودی که ببینی غصه خوردم
دلم برات تنگ شده خیلی زیاد
نبودی ندیدی بی تو مردم
بی معـــــــــــرفت
با حس عجیبی ، با حال غریبی دلم تنگته
پر از عشق عادت ، بدون حسادت دلم تنگته
گله بی گلایه ، بدون کنایه دلم تنگته
پر از فکر رنگی یه جور قشنگی دلم تنگته
برای خواندن بقیه شعر عاشقانه دلم تنگه به ادامه مطلب بروید
اگر مي داني در اين جهان كسي هست
كه با ديدنش رنگ رخسارت تغيير مي كند
وصداي قلبت آبرويت را به تاراج ميبرد ،
مهم نيست كه او مال تو باشد ،
مهم اين است كه فقط باشد :
زندگي كند ، نفس بكشد
و لذّت ببرد .
میدونی چرا بین انگشتان دست فاصله هست؟ چون یه روزی یه دستی
پیدا میشه که این فاصله رو پر می کنه...
براى فراموش کردنت هرشب آرزوى آلزایمر مى کنم...
خوش به حال تو...
که وقتى “او” آمد، بدون هیچ دردسرى
فراموشم کردى...
غمگینم...
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شد
و به این فکر می کند که چگونه بمیرد؟
گرسنه و آزاد، یا سیر و اسیر...؟
صبر کن آدم برفی...
تو تازه متولد شده ای برای تمام شدن زود است...
خوش به حالت! کسی هسـت تو را با محبت گـرم کند،
تو را در حضورش ذوب کند...
من اما ذوب می شوم، نه از گرمایی، نه با محبت...
فقط از سرمای آدمیان...