تو را دوست دارم
134 بازدید جمعه 31 خرداد 1392 جملات عاشقانه,
تو را دوست دارم
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 229 | love77 |
![]() |
3 | 321 | paniiiz |
![]() |
2 | 429 | golemaryam |
![]() |
1 | 303 | farzad |
![]() |
0 | 326 | love77 |
![]() |
0 | 320 | roya72 |
![]() |
0 | 406 | farzad |
![]() |
0 | 352 | farzad |
![]() |
0 | 302 | farzad |
![]() |
0 | 308 | farzad |
تو را دوست دارم
در این باران
میخواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
چه حماقتی
مرا یاد نمی کند و باز میخواهمش
چه غرور بی غیرتی دارم...!
مُهم نیست ..
کِه تـو بآ مـَن چـِه میکُنـی ..
بیا ببیــن .. بـَرای تـو ...
مـَن بآ خـودم چـِه میکُنـم . .!
بعد از این خوب و بـدش باشد پای خودمان
انتخابـی اسـت که کــردیــم بـرای خودمـان
این وآن هیچ مهم نیست که چه فکری بکنند
غــم نداریـم بـزرگ است خــدای خودمــان
بی خیال همــه با فلسفه اشان خـوش باشنـد
خودمـان آیینــه هستیـم بـرای خودمـان
ما دو رودیم که حالا سره دریا داریم
دو مسافـر همـه در آب و هــوای خودمان
احتیاجـی بـه در و دشـت نـداریـم اگـر
رو به هـم باز شـود پنجـره هـای خـودمـان
درد اگـر هسـت بـرای دل هــم میگـوییـم
در وجـود خودمـان هست دوای خودمان
دوست داریم که نفهمند ... بیـا بعـد از ایـن
خودمان شعـر بخـوانیـم بـرای خودمـان
کاش بـودی تـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی تا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی تا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی تا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی تـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی تـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
کاش..
اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟
و تو جواب میدی خوبم…
کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!
بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام…
این کلمه است….خوبم…
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که درگیر عشقش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
برای دیدن تمامی تصاویر کیک های تولد به ادامه مطلب بروید
شبایی که تو بیداری منم که با تو بیداره
نخوابیده خدای ما که بارون داره می باره
شب و مهتاب و لالایی واسه خواب زمستونه
کنار قلبمه قلبت جدا باشه نمی تونه
چه عطری داره بوی تو که قلب من نمی دونه
نگاهم کن ، نگاهم کن توی چشمات خدا پیداس
دیگه حرفامو باور کن خدا اینجاس ، خدا اینجاس
میشه بی دلیل دوست داشت !
اما نمیشه بی دلیل دوست نداشت !
امشب شب رویای تو بود و تو نبودی
در دل همه آوای تو بود و تو نبودی
دل زیر لب آهسته تمنای تو می کرد
در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی
در حضور خارها هم می شود یک یاس بود
در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود
می شود حتی برای دیدن پروانه ها
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
دست در دست پرنده ، بال در بال نسیم
ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود
کاش می شد حرفی از « کاش می شد» هم نبود
هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
این روزها پرم از لحظه هایی که
دوستشان ندارم…
توی ایـن چـنـد سال عمـرم یه چـیز خـوب فهمیـدم
گـذر زمـان بعضی چیزا رو حـل نمی کنه
مــاســت مـــالــی مـی کـنــه !
درد داره
که همیــــــــــــــــــشه
اونـــــــی که تو خیــــالته
بی خیالتـــــــــــــــه