دانلود رمان یک دوست داشتن پیچیده
نام رمان : یک دوست داشتن پیچیده
نویسنده : نسیم شیرازی کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۲٫۵ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : ۲۳۱
خلاصه داستان :
یه نوع دوست داشتن خاص… یه نوع پیچیدگی… یه حس عجیب برای شروع یه دوست داشتن عجیب.
از طریق ۵ تا دوست که هر کدوم، دنیای خودشون رو دارن… البته که یه حس دوست داشتن پیجیده فقط بین ۵ تا دختر به وجود نمیاد…
۵ تا دوست … ۶ سال دوستی محکم دارن و سال سوم دبیرستان به پیشنهاد یکی از دوستان این رابطه رو برای ۷ سال قطع میکنند.
حالا دوباره کنار همن… هر کدوم با دنیا و سرنوشت جدا و یه عالمه حرف نگفته…
زندگیاشون پیچیدست… دوست داشتن های پیچیده و … یه نوع دوست داشتن خاص که شاید به هم بریزه یه چیزایی رو…
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از نسیم شیرازی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
۷سال گذشته بود و من هنوز باورم نمیشد تموم شدن این قرار لعنتی رو…
بالاخره رد شد، این بچه بازیه مسخره مانیا و پای بندی به عهدمون…
امروز همه اینجان…خونه ی ما… بعد از ۷ سال.
اینقدر ذوق زده و خوشحال بودم که نمیدونستم از کجا شروع کنم… ، چایی بذارم؟ هنوزم همون نوع بستنی ها رو دوست دارن؟ اصلا آدرس خونمون رو یادشونه…
نکنه قرارمون رو فراموش کردن….
و در نهایتِ همه ی این افکار به هم ریخته ی بچگانه، فکر این که بعد از ۷ سال چطوری باهاشون روبرو میشم بیشتر توی سرم چرخید…
اونقدر درگیر این فکر شدم که با ظرف آجیلی که توی دستم بود همونجا وسط هال نشستم و به مبل تکیه زدم و توی خاطرات با هم بودن مون غرق شدم…
نمیدونم چرا اولین نفر، این دختره سرکش اومد توی ذهنم… مانیا… با توپ جادو میکرد، عاشق فوتبال بود و هرچقدر بهش میگفتیم اینجا با فوتبال به جایی نمیرسی به خرجش نمیرفت.
یه عالمه نمره انضباط به خاطر توپی که همیشه همراهش بود ازش کم می شد.
اون قدر علاقه نشون داد تا بالاخره معلم ورزش یه تیم جمع کرد و مانیا هممون رو برد توی تیم.
فوتبال بازی کردن رو برای اولین و آخرین بار همون جا تجربه کردم.