کمی بمان!کمی به من نگاه کن!نگاهت تنها دلیل آرامشم است!

در چشمانم نگاه کن . دراین چشمان اشک آلود که همیشه در

پی رفتن تو چشم انتظار به آمدنت بود.حال که دوباره آمدی ؛

چرا این چنین مرا از خود می رانی ؟

چرا چشمانت را از من نگاه می داری؟

دیگرتاب وتوان سکوت ندارم . حس فریاد درمن به اوج رسیده

است*فریاد دوستت دارم*صدایم را گوش کن درحالی که حرفی

نمی زنم. به چشمانم نگاه کن .حرفهایم را از نگاهم بخوان.....

برای خواندن متن کامل عاشقانه به ادامه مطلب بروید

گم می شوم

در هر خاطره ای که ،

تو در آن پیدا می شوی

عطرهای خوب، 

جای خالیشان هم بوی خوب می دهد…. 

درست مثل جای خالی تـــو…!

هر شب مرا با خود میبری

میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی

هرشب مرا به اوج میبری

میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود

ما یکی شده ایم با هم

همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من…

همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ،

یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست….

دنیای زیبایی که درون آنم

ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم!

تاریخ روز ولنتاین 2014 و سپندارمذگان

برای خواندن تاریخ ولنتاین و متن کامل توضیحات به ادامه مطلب بروید

دوستم داری دوستت دارم عاشقمی دیوونتم

برای من تو اولین تو أخرین عشق شدی

برای تو من بهترین قشتگترین عشق شدم

تو عاشقی تو صادقی همیشه پاک و لایقی

عشق منم برای تو عطر گلهای رازقی

وقتی نگاهم میکنی حس میکنم تب تو رو

دوستت دارم تو از پیشم هیچوقت نرو نرو نرو

روزهای خوب عاشقی چه میگذره به سادگی

برای خواندن متن کامل عاشقانه به ادامه مطلب بروید

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ،

قید همه را به خاطر تو میزنم

قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ،

این را به همه نشان میدهم!

مگر میشود بی تو بود ،

آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ،

برای خواندن متن کامل عاشقانه به ادامه مطلب بروید

 نام کتاب : یک قدم تا جهنم 

 نویسنده : مهران برزوئی کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۲٫۵۷ مگابایت

 تعداد صفحات : ۲۵۱

 خلاصه داستان :

زن جوانِ ستمدیدهِ روستائی، در یک دعوای زن و شوهری، در خانه اش، توسط شوهرش وحشیانه کتک می خورد. تا اینکه زن جوان برای دفاع از خود کاردی را دست می گیرد و از شوهرش می خواهد او را به حال خودش تنها بگذارد و به او اجازه بدهد که به خانه مادرش برود. شوهر با وجود ترس، مجبور شد برای خط و نشان کشیدن، به طرف او جلو برود و پیراهنش را در اورد و تف به صورت زنش پاشید و همزمان از او خواست اگر جرات دارد کارد را در شکم او فرو کند… زن جوان قبل از اینکه خودش بفهمد کارد را در سینه شوهر، توی قلبش فرو کرد و سپس از خانه بیرون رفت و به طرف شالیزار، به طرف جنگل بزرگ مازندران که به روستا وصل است فرار کرد. خانواده مقتول و صد ها ژاندارم و پاسدار برای دستگیری او راهی جنگل شدند…

برای دانلود رمان عاشقانه به ادامه مطلب بروید

نم نم باران است 

قدمی خواهم زد

روی سنگ فرش خیابان

گام هایم سبک و آرام است

یاد تو میافتم.....................

یاد لبخند قشنگت زیر رقص باران

بوسه های باران برتن نرم ولطیف من وتو

و چقدر زیبا بود...................

برای خواندن متن کامل شعر عاشقانه به ادامه مطلب بروید

 مي نويسم امروز به ياد گذشته از خاطرات و براي يک دوست!

 از دلتنگيها اشک ها و لبخندها در بودن ها و نبودن ها و قاصدکهايي که

 به آنها دلبسته بوديم...!/ "اشکهايم مي بارند بر من و سياه سفيدي اين کاغذ..."

دوباره قلم را بر مي دارم تا چند خطي بنويسم اما از پس اشکهايم با لبخندي دلتنگ

نگاهم به روزهاي خط خورده ي تقويم خيره ميماند...

برای خواندن تمامی متن زیبای عاشقانه به ادامه مطلب بروید

از وقتی که مردم دلتنگی هایم چندین برابر شده است.

یادت هست؟

حتی آن روزها که تمام ثانیه هایش را برای با تو بودن خرج می کردم٬

آرام و بی صدا می گفتمت:

دلتنگم.

و این دلتنگی لعنتی هیچگاه رهایم نکرد٬ تا لحظه ی مرگ!

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید

گاهی دلم نمی خواست تو را ببینم ام تو در کنارم بودی و نقس هایت یخ روزهایم را باز می کرد.

گاهی دلم نمی خواست تو را بخوانم اما تو مثل یک ترانه ی زیبا بر لبم زندگی می کردی.

من در کنار تو بودم بی آنکه شور و نوایی داشته باشم.

بی انکه بدانم تو از خورشید گرمتری.

بی آنکه بدانم تو از همه ی شعرهایی که من از بر کرده ام شنیدنی تری.

من در کنار تو بودم اما دریغا نمی دانستم کجا هستم.

برای خواندن متن کامل عاشقانه به ادامه مطلب بروید

هیچ از خودت پرسیدی عاقبت این دل عاشق چه میشود؟؟؟

هیچ از خودت سوال کردی به کدامین گناه مرا تنها گذاشتی؟؟؟

کاش لحظه رفتن اندکی تامل می کردی و به گذشته می اندیشیدی

به گذشته ای نچندان دور به روز اول آشنایی به قسم هایی که

برای هم خوردیم و به قول هایی که به هم دادیم...

تو رفتی!!!

برای خواندن متن کامل عاشقانه به ادامه مطلب بروید

...تو آخر خوب قصه هائی و یه رویای قشنگ

تو یه فرشته نجات توی کابوس وحشت خوابی

و یه دست مهربون برای نوازش گلبرگ...

تو یک حقیقتی، یک حقیقت بی پایان...

تو رقص دلربای ساقه های طلائی گندم تو موسیقی لطیف بادی...

تو یه غزل عاشقانه توی رساترین شعر ذهن کودکانه منی...

برای خواندن متن کامل عاشقانه به ادامه مطلب بروید

 نام کتاب موبایل : دوباره عاشقم کن 

 نویسنده : خانومی کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۲۷۷ کیلوبایت (پرنیان) – ۹۶۲ کیلوبایت (کتابچه) – ۳۱۱ کیلوبایت (epub)

برای دانلود رمان عاشقانه به ادامه مطلب بروید

گرچه از زهر جفا دل پرشرر دارد رضا

آتشى در دل ز هجران پسر دارد رضا

در ميان حجره در بسته مى پيچد به خود

ديدگان بى فروغش را پدر دارد رضا

تا بيايد از مدينه نور چشمانش تقى

انتظار ديدن نور بصر دارد رضا

برای خواندن تمامی اشعار به ادامه مطلب بروید 

  برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

     تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

     عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

     این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

     نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

     تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

برای خواندن تمامی متن های عاشقانه به ادامه مطلب بروید

همه چیز را یاد گرفته ام !.

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم.

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم.

تو نگرانم نشو !!.

همه چیز را یاد گرفته ام !

برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید