عاشقت شدم
403 بازدید چهارشنبه 30 مرداد 1392 جملات عاشقانه,نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه
نه چمـــدان…
عـــاشقت شدم…
از کجا می فهمیدم مســـافری؟؟؟
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 230 | love77 |
![]() |
3 | 322 | paniiiz |
![]() |
2 | 430 | golemaryam |
![]() |
1 | 304 | farzad |
![]() |
0 | 327 | love77 |
![]() |
0 | 321 | roya72 |
![]() |
0 | 407 | farzad |
![]() |
0 | 353 | farzad |
![]() |
0 | 303 | farzad |
![]() |
0 | 310 | farzad |
نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه
نه چمـــدان…
عـــاشقت شدم…
از کجا می فهمیدم مســـافری؟؟؟
تو که نمی آیی…
تاج و تختی…
برای خودش به هم میزند….
دل تنگـــــــــــی…!!!
کاش میدانستی
لحظه هایم
بی تو تنهاست....
انگـــار
آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم
همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ،
در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ،
همیشه دلتنگ توام ...
خاطرات عاشقانه دخترانه....
داستان و خاطره زتدگی عاشقانه دختر:
جو خیلی بدی ایجاد شده بود و نگاه سبحان هم یه جور خاص! اصلا نمی تونستم دلیل اومدنش الان رو درک کنم!
به زور لبخندی زدم و رفتم طرفش که هنوز همونجا ایستاده بود و نگاه میکرد و گفتم:سبحان چیزی میخواستی؟
سبحان که سرش رو تکونی می داد با لحن و صدای خیلی خشکی گفت:اره خواستم بیام بهت بگم که هنوز کار لوله کشیه اموزشگاه تموم نشده و تا ظهر طول میکشه و کلاسهای صبح تشکیل نمیشه! بعدم مامان گفته بود که براش قرص بگیرم که یادم رفت اومدم هم قضیه موسسه رو بهت بگم هم ببینم قرص دارین که من دیگه تا داروخانه نرم که...
بقیه در ادامه مطلب.....>>>>>
تصویر عاشقانه جدید دوم:
تصاویر عاشقانه تنهایی بیشتر در ادامه مطلب....
:
:
:
ادامه مطلب....
اشکالی نداره...
تقصیر تو نبود....
اشکام باعثش بودن...
آره اشکام...
همونطور که سیمان باید آب بخوره تا سفت مثل سنگ بشه...
دیگه این امتحانو از من نگیر...
تو که میدونی تو این درس ضعیفم کردن...
ببین نمیزارن پاسش کنم...
ببین...
دیگه نزار عاشق بشم...
خسته ام... از تـــــو نوشتن...!
کمی از خود می نویسم
این "منم" که،
دوستت دارم...!
کـاش مـی فـهـمیـدی ....
قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان...
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى ... !
آمدی شنیدی، رفتی!
حالا سالهاست دیگر
کسی از لبهام نشنیدَهست: "دوستت دارم"
میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه :
این که هر کاری در توانت هست براش انــــجام بدی ،
آخــــرش بـرگرده بگه :
مگه من ازت خواستم . . . / .
شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
درد بودنمو به كی بگم... اشكمو به پای كی بریزم... كیه كه شبهامو پراز ستاره كنه.. كیه كه صبح ها باصدای نازش منو بیدار كنه؟ كیه كه بهونه زندگیم بشه؟
می دونم كه حتی اینجا نمی یای تا كوچكترین یادی از من نكنی.. ولی من اینجا به یاد تو می نویسم و باهات حرف می زنم... صبح تا شب دارم باهات حرف می زنم... شبها هی به ساعت نگا می كنم و هی تورو مرور می كنم.
نمی خوام چشامو رو هم بزارم. فرصت نگاه تو خیلی كمه
كاشكی دستات به سراغم می اومد ! آخه امشب وقت از تو گفتنه
نوشته هایم را می خوانی…
و می گویی: چه زیبا!
راستی…
دردهای آدم ها زیبایی دارد…؟!؟!؟!
در سکوت دادگاه سرنوشت
عشق بر ما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دلداده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت...
حافظـا می دانـم که هـزار نـفـر را پیچـانـده ای ...
اما این بار حـواست باشـد نیـت مـی کنـم به نــام او ...
به نام فرامــوش کردنـش ...
" یوسـف گـم گـشتـه باز آیـد به کنـعـان "
همیـن تو مـرا سر كارنگذاشته بـودی کـه گذاشتی ...
عزیزم ...
این روزها انگار ...
فال ِ حافظ هم درست کار نمی کند ...
من هیچ نمی خواهم ...
تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد
نگاهت را می خواهم تا روشنی چشم های خسته ام باشد
وجودت را می خواهم تا گرمای قندیل آغوشم باشد
خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد
دست هایت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشک هایم باشد
و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرهم کهنه زخم های زندگی ام باشد
آری تنها تو را می خواهم ..
به من میگن اینقدر شعر و مطالب عاشقانه ننویس
به من میگن برای کی مینویسی
به من میگن تو که اینا را برای عشقت نمیخونی
به من مگن کی به نوشته هات اهمیت میده
جز اینکه کسانه دیگه مطالبت را حفظ میکنن و برای عشقشون میخونن
جوابی ندارم بدم
ولی با خودم میگم شاید کسی این نوشته را برای عشق من بخونه