ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 قسمتی از متن رمان :

اسمش: آرش میرزایی / شغل:مهندس کامپیوتر / سن:۳۲ / وضغیت مالی:پولدار خفن
وضعیت تاهل:مجرد / قیافه:توپــــ(با نیش باز)
دینا:نیشتو ببند گفته بودی باکی زندگی میکنه؟
سحر:من چیزی هنوز در این باره نگفتم ولی تنهاس
باشه ایندفعه دست خودتو میبوسه برو سراغش خرش کن باید اساسی حالشو بگیریا عین دفعه پیش نیای بگی عاشق شدم این چرت و پرتاها گفته باشم این دفعه از گروه شوتین گات میکنم افتاد؟
پریناز:وای دینا باز چشاتو اونجوری کردی به خدا ترسناک میشی نکن اونجوری.
دینا:سحر افتاد؟؟؟؟
سحر:اره اره مگه میشه نیفتاده باشه؟قول مردونه نه نه ببخشید زنونه خوبــــــــــه!!!!!!
دینا:حالاشدبروسرم درد میکنه از بس این استاده امروز فک زد برید به کارا برسید امروزم تعطیل کنید به عاطفه بگید بره ب خواهرش سر بزنه ک تا چند وقت دیگه نوبتی هم ک باشه نوبت انتقام از علی خانه(شوهر خواهر عاطفه)
خب بزارید حالا از خودم بگم براتون من دینا شریفی ۲۶ ساله با مدرک فوق لیسانس وکالت دانشجوی دکتری.از خونواده خوب و با وضع مالیه خوب.یه دختری ک همه به غرور و یخ بودن و شیطنت میشناسن دختریم که تا حالا عاشق نشدم و میدونم وجود نداره یه گروه دارم که کارمون گرفتن انتقام از پسرای پرو و زیادی مغروره قیافم زیبایی افسانه ای ندارم ،معمولیم رنگ صورتم سفیده قدم نسبتا بلنده چشمم نه قهوه ای نه مشکی یه جورایی میشی.موهام مشکی یه چالم گوشه لپم سمت راست دارم از لحاظ قیافه متوسطم ولی چیزی ک تو من پسرا رو جذب میکنه هنوز خودمم موندم ولی باعث راحتیه کارم شده نمیدونی چه حال خودیه وقتی یه پسر به پات میفته کهه ترکش نکنی بعد تو همون دختری ک قبل تو باهاش بوده اون بدبخت ب پای اون پسره افتاده پسره گفته برو گم شو رو نشونش میدی چهه حال خوبیه اینکه دیگه نمیدونه چی کار کنه مستاسل میشه وای از یاداوریشونم هیجان و همون حس خوب تو بدنم میپیچه شاید ب نظر بد بیام ولی نیستم فقط واقع بینم دارم انتقام دخترایی ک الت دست شدن رو میگیرم اصلا من بد پسرا چرا گول میخورن هان به من چه؟؟!! اره این عذاب وجدان الکیه حقشونهههههه!!!!