بدهکار
154 بازدید چهارشنبه 08 خرداد 1392 جملات عاشقانه,عهد کرده ام که بدهکار نباشم به کسی
وای از دست محبتت که بدهکارم کرد...
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 230 | love77 |
دوست يابي | 3 | 322 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 430 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 304 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 327 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 321 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 407 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 353 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 303 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 310 | farzad |
عهد کرده ام که بدهکار نباشم به کسی
وای از دست محبتت که بدهکارم کرد...
روی قابی نوشته بود=شکسته است مواظب باشید
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است راحت باشید
درد دلت را به هیچ کس نگو
چون یاد میگیرند دلت ر
ا از کجا به درد آورند
پارسال با او زیر بارون راه میرفتم...
امسال راه رفتن او را با دیگری زیر بارون
اشکهایم را درآورد...
شاید باران پارسال اشکهای فرد دیگری بود
هی روزگار من به درک
خودت خسته نشدی از دیدن
تصویر تکراری درد کشیدن من؟
قشنگی فاصله در این است که
گاهی بیادمان می اندازد
کسی هست تا دلتنگش شویم
یادداشت های سوخته ام را
به همراه تمام ناگفته هایم…
در بطری نهاده …و به دست امواج دریا سپردم…
سالها گذشت و من…در انتظار اینکه پیغامی از تو نرسید…
مآیوسانه از امواج دریا دل بریدم…
اما حیف..
بعد مرگ تو فهمیدم…تقصیر تو نبود
گناه از دریا نیز نبود…تقصیر من بود…
در بطری باز مانده بود…
میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم
نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم.
میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم ،
میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم.
مرا در حسرت عشقت نگذار ، بگذار تا زنده ام تو را حس کنم ،
تو را در آغوش بگیرم و نوازش کنم.
میترسم بمیرم و نتوانم لبهایت را ببوسم ، نمیخواهم در حسرت طعم شیرین لبهایت بسوزم.
دنیا بی وفاست ، می ترسم این دنیای بی وفا مرا از تو بگیرد، میترسم همین روزها قلبم آرام بمیرد.
بگذار در این دو روز دنیا به اندازه ی یک دنیا نگاهت کنم ، بگذار به اندازه ی یک عمر تو را در آغوش بگیرم و با تو درد دل کنم.
میترسم همین لحظه ، همین فردا ، همین روزها لحظه ی مرگم فرا رسد.
یک مرگ پر از حسرت ، یک مرگ پر از آرزو و امید.
تنها حسرت و آرزوی من در آن لحظه تویی و حضورت در کنارم است.
تنها حسرت من در آن لحظه نگاه به چشمهای زیباست است.
در این دو روز دنیا بیا در کنارم ، از عشق بگو برایم ، گرچه سیر نمیشوم از لحظه های با تو بودن، اما هیچگاه نمیمانم در حسرت عشقت.
كـه اگـه بـرای عشــقـت كــــوهــم
بكنـــی
بــه پــای فــرهـــــــاد بــودنـت
نمـی ذارن!!؟
مــی ذارن بــه پــای كـنــــــه
بــودنـت....!!!؟
پسر، دختر را در یک مهمانی ملاقات کرد.
خیلی برجسته بود، خیلی از پسرها دنبالش بودند در حالیکه پسر کاملا طبیعی بود
و هیچکس بهش توجه نمی کرد …آخر مهمانی، دختر را به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد
، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش را قبول کرد.در یک کافی شاپ نشستند،
پسر عصبی تر از آن بود که چیزی بگوید، دختر احساس راحتی نداشت و با خودش فکر
می کرد “خواهش می کنم اجازه بده برم خونه…” .یکدفعه پسر پیش خدمت را صدا کرد،
“میشه لطفا یک کم نمک برام بیاری؟ می خوام بریزم تو قهوه ام.” همه بهش خیره شدند
ادامه داستان در ادامه مطلب ...
فقط رفت
بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت
بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت …
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت :
راحت شدم .
تازه داشتم سر میذاشتم روی شونه هات که رفتی
تازه داشتم گل می کاشتم روی گونه هات که رفتی
تازه داشتم با نگات جون می گرفتم
کام دل از چرخ گردون می گرفتم
برای خواندن تمامی شعر عاشقانه به ادامه مطلب بروید