مهم نیست
355 بازدید دوشنبه 01 مهر 1392 جملات عاشقانه,دیــــگر برایم مهم نیستــــ ...
برایـــم مهم نیست دیگران
چه میگویند !
زیرا
من فقط خودم هستم ...
خودم ، که عاشق تو هستم
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 230 | love77 |
دوست يابي | 3 | 322 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 430 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 304 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 327 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 321 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 407 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 353 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 303 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 310 | farzad |
دیــــگر برایم مهم نیستــــ ...
برایـــم مهم نیست دیگران
چه میگویند !
زیرا
من فقط خودم هستم ...
خودم ، که عاشق تو هستم
گردنـــــــــم درد میکند!
از همـــــــــان وقتى که
همـــــــــه چیز را به گـــــــــردن من انداختى!
دوست نداشتـــــــــنت را
بـــــــــى توجهى هـــــــــایت را
رفتنـــــــــت را ...
انـــگــشــتــانــت را هـــر جـــای نـقشــه خـــواســـتی بــگــذار
فـــــــرقــــی نـــمــی کـــنـــد
تــــنــــهایـــی مــــن عـــمیـــق تـــریـــن جــــای جــــهـــان اســـت
و انــــگشـــتـــــان تـــــــو
هــیــچ وقــــت ، عــــمـــق آن را لـــمـــس نـــخــواهـــد کـــــرد..
نگذار هركسي از راه رسيد با
ساز دلت تمرين نوازندگي كند... !
گفتم که دوستت دارم،گفتی که باور نداری
گفتم این کلمه را از حفظ نمی گویم از ته دلم می گویم،گفتی دلم را نیز باور نداری
سکوت تلخی کردم و از ته دلم آه کشیدم.مدتی سکوت با چشمانی خیس
گونه ام خیس شد و قلبم شکسته
گفتی که تو قلبم را شکستی،گفتم که قلبت شکسته نشد،احساست در هم شکست
گفتی سکوت کن می خواهم گریه کنم ،من نیز سکوت کردم و با گریه تو نا آرام شدم و اشک ریختم
گفتی بی خیالی از اشکهایم،چیزی نگفتم،و باز سکوت و یک آه تلخ
گفتی کاش که عاشق نمی شدم ،گفتم عاشقی همه این دردها را دارد
گفتی خسته شدی از همه کس،گفتم من با تو می مانم
گفتی خیلی تنهایی،گفتم کسی که عاشق است تنهایی را نمی شناسد
و باز گفتی تنهایی،گفتم کسی که عاشق است قلب یارش باید همان تنهایی او باشد
گفتی که این حرفهایت تکراری است،گفتم به جز تکرارش راهی نیست
گفتی که آغوشت را می خواهم،گفتم که منتظر بمان عزیزم
گفتی که شانه هایت را می خواهم،دلم به درد آمد از دوریت و به غم نشستم
گفتی که تو از حرفهایم پریشانی،گفتم حرفی نیست و حرفهایت شکنجه ای بیش نیست
گفتی که لبخندی بزن،گفتم که حس لبخند نیست
گفتم با این که این کلمه تکراریست و با این که باور نداری باز می گویم که دوستت دارم
چیزی نگفتی و سکوت کردی
گفتم که دوستت دارم،دوستت دارم و دوستت دارم و اشک از چشمانم سرازیر شد
و باز چیزی نگفتی و به جای سکوت این بار تو نیز مانند من اشک ریختی…