زیر باران
395 بازدید دوشنبه 27 آبان 1392 جملات عاشقانه,زیر باران قدم میزنم و فکر میکنم
تا شاید فرق اشک و آب دیگر معلوم نباشد///
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
محرم ماه آن عبدخدا | 0 | 224 | love77 |
دوست يابي | 3 | 317 | paniiiz |
بسلامتی خودم | 2 | 423 | golemaryam |
عکس سلفی سردار آزمون بعد از برد با تماشاگران ایران | 1 | 298 | farzad |
بسلامتی.... | 0 | 322 | love77 |
تو اینجایی ! کنار دستم .. | 0 | 314 | roya72 |
لیورپول مشتری جدید سردار آزمون | 0 | 397 | farzad |
آرسنال خواستار جذب سردار آزمون شد | 0 | 347 | farzad |
علی کریمی: برای بازگشت به پرسپولیس امید دارم/ پرسپولیس هنوز شانس قهرمانی دارد | 0 | 297 | farzad |
علی کریمی در پاسخ به کیروش: آمادهام! | 0 | 302 | farzad |
زیر باران قدم میزنم و فکر میکنم
تا شاید فرق اشک و آب دیگر معلوم نباشد///
کاش جایی برویم
تابلویی داشـته باشـد ؛
که رویش خـدا نـوشــته باشـــد :
پــایــان تمــــام دلتنگـــی هــا … !!!
خدایا دیگر بریده ام …
”چند بغض به یک گلو” !!!
من
چه دو حرفیه وسوسه انگیزیست …
این من!
نه در پی عشق است نه تشنه ی مهربانی
فراری از پسران مانکن پرست و دختران آهن پرست …
فقط برای خودم هستم…خود خودم ! مال خودم !
صبورم و عجول !!
سنگین و سرگردان !!
مغرور …
با یک پیچیدگی ساده و مقداری بی حوصلگیه زیاد !!!
و برای تویی که چهره های رنگ شده را می پرستی نه سیرت آدمی ؛ هیچ ندارم
راهت را بگیــر و بـــــــرو
حوالی ما توقف ممنــــوع است !
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
میگویی : دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت . . .
مگه اشک چقدر وزن داره
کــه بـا جــاری شـدنـش
ایـنــقـدر سـبـک مـی شـیـم !!!
درد داره
که همیــــــــــــــــــشه
اونـــــــی که تو خیــــالته
بی خیالتـــــــــــــــه
میدونی چرا بین انگشتان دست فاصله هست؟ چون یه روزی یه دستی
پیدا میشه که این فاصله رو پر می کنه...
براى فراموش کردنت هرشب آرزوى آلزایمر مى کنم...
خوش به حال تو...
که وقتى “او” آمد، بدون هیچ دردسرى
فراموشم کردى...
غمگینم...
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شد
و به این فکر می کند که چگونه بمیرد؟
گرسنه و آزاد، یا سیر و اسیر...؟
صبر کن آدم برفی...
تو تازه متولد شده ای برای تمام شدن زود است...
خوش به حالت! کسی هسـت تو را با محبت گـرم کند،
تو را در حضورش ذوب کند...
من اما ذوب می شوم، نه از گرمایی، نه با محبت...
فقط از سرمای آدمیان...
روزگار، نبودنت را برایم دیکته می کند
و نمره ی من باز می شود... صفر!
هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام...
لغت نامه هاى دنیا را باید آتش زد.
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند : “ عدم حضور شخصى یا چیزى ” ؛ همین.
چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند...
میخواهم برایتان تنهایی را معنی کنم
در ساحل کنار دریا ایستاده ای، هوای سرد، صدای موج،
انتظار انتظار انتظار...
به خودت می آیی، یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلش کنی
نه شانه هایی که با دستانت آن را بگیری، نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد.
اسم این تنهایی است...
هوا بارانی ست ولی شیشه، چرا بخار نمیگیری؟
نترس، رفت. دیگر اسمش را رویت نمی نویسم...
بهترین قصه ی دنیا عشق است و بدترین آن عادت...
اما بدتر از همه عادت به کسی است که روزی عاشقش بودی...
همیشـــه نمـی شود خود را زد به بـــے خیـــالــی و گفــــت :
تنهــــا آمده ام ؛ تنهـــامـــیروم …
یک وقـــت هــایـی !
شایـــد حتـــی برای ساعتــی یا دقیــقه ای؛
کم مــی آوری …
دل وامانـــده ات یک نفـــررا مــــی خواهــد !
کـــه تـــا بینهـــــ ـایـــتـــ
عاشقانهـ دوستـــَش داری … !!
هرچقـــــدر دور باشیـــــم باز به هم نزدیکیــــم!
بــالا را نگــــاه کن! هـــر دو زیر یکـ آسمانیــــم...
تقصیر از من است
آن زمان که گفتی
قول بده همیشه کنارم بمانی
یادم رفت بپرسم
كنار خودت یا خاطره هایت؟؟؟!!...